-
دیگر مسلّم شده که آدمها دو دستهاند: آنهایی که لاست را دیده اند، آنها که باید آن را ببینند. راستش نمیخواهم درباره سریال -به قول بدسلیقه ها گمشدگان- آسمان و ریسمان اضافی ببافم. اعجاب لاست تا آن حد است که وب سایتها و وبلاگهای زیادی همه جوره از زوایای مختلف تحلیلش میکنند و نکته ای را از قلم نمیاندازند. یکی از این وب سایتها متعلق به
جیسون هانتر است که داده های مختلف سریال را کنار هم چیده و فرضیه ای برای توجیه وقایع لاست طراحی کرده. فرضیه ای به نام
حباب زمانی که اگر حال داشتید میتوانید کاملش را بخوانید که انصافاً هم جامع است و اگر حال نداشتید برگردان فارسیش را البته با تلخیص در
پرونده ویژه شهروند امروز ببینید. اما یک بخش جالب سایت هانتر سوال و جوابهای خوانندگانش است که تصمیم گرفتم در چند پست به فارسی ترجمه کرده و اینجا بگذارم:
-
-این تئوری، چگونه ارواح و زمزمه هایی که ساکنین جزیره می بینند و میشنوند را توجیه میکند؟(پدر جک، اسب کیت و غیره)
-
ارواح و زمزمه ها، روش تقدیر برای تصحیح مسیر هستی است که شخصیت ها را به انجام اعمال مشخصی هدایت میکنند. اعمالی که تایم لاین مقدر شده را حفاظت میکنند. بعضی از ارواح مانند پدر جک، جیکوب، مادر بن و برادر اکو در حقیقت موجوداتی از لحاظ فیزیکی نیمه مرده اند و اگر وجودشان برای کمک به تصحیح سرنوشت ضروری باشد، میتوانند برای لاستی های معینی ظاهر شوند. بعضی موجودات مانند والت و اسب کیت، فقط تصوراتی هستند که خودشان را عرضه میکنند تا لاستی ها تقدیرشان را به منصه ظهور برسانند.
-
مثلاً شانون مرد برای اینکه او و سعید هر دو والت را دیدند. شانون به خاطر تغییر بنیادی در شخصیتش میبایست میمرد. شانون قدیمی هیچوقت نمیتوانست عاشق مردی مثل سعید شود بنابراین سرنوشت روش خلاقانه ای را برای حذف او پیدا کرد تا کنشهای شانون با کنشهای بقیه لاستی ها تداخلی نداشته باشد و منجر به یک شکست بالقوه در تایم لاین آینده نشود. بنابراین عشق او به سعید نهایتاً او را به تقدیرش -آنا لوسیا- سپرد.
-
پدر جک هم در جزیره زنده دیده شد. این مضوع به خاطر این است که وقتی پیکر بیجان پدر جک با زمان گذشته در جزیره تصادم کرد [زمانی که هنوز زنده بود] پدر جک به شکل شبحی نیمه مرده دوباره به زندگی برگشت. احتمالاً به همین خاطر است که هارلی توانست او را در کلبه جیکوب ببیند.
-
زمزمه ها متعلق به اشباح نیمه مرده دارماست که در تصفیه کشته شدند. در تایم لاین قبلی-از ۱۹۹۶-۲۰۰۷- این افراد در اصل برای دارما کار میکردند، تا زمانی که بن در زمان به عقب برگشت و آنها را کشت. حالا زمزمه ها به لاستی ها کمک میکند تا بن را شکست دهند.
-
وقتی هارلی از جزیره خارج میشود روح چارلی را میبیند زیرا در تایم لاین اصلی، پیش از زمانی که بن به گذشته بازگردد، اوشنیک ۸۱۵ سقوط نکرده بود. هرچند چون چارلی در تایم لاین جدید هیچگاه از جزیره خارج نشد، می تواند در مقابل چارلی ظاهر شود تا در شکل دادن به کارهای هارلی به او کمک کند. بنابراین از لحاظ تکنیکی،تقدیر میتواند از طریق فعل و انفعالاتی با دیگر شخصیت ها افراد را به کنش های معینی وا دارد اما باید مد نظر داشت که تقدیر از لحاظ فیزیکی قدرت وادار ساختن افراد به کاری را ندارد.
-
هر موقع که به فصل ششم سریال برسیم، یک جورهایی راند نهایی مبارزه را بین لاستی ها و نیروی مقابلشان-دارما- دیگران و تقدیر شاهد خواهیم بود. آنگاه همه شخصیتهای باقیمانده نقشی کلیدی را در نجات یافتن در آن لحظه از زمان بازی خواهند کرد. ما این جریان را با وجود عناصر دیگری در سریال دریافته ایم ولی هنوز همه جوابها را نداریم. مثلاً اینکه چرا افراد معینی زنده نگهداشته میشوند و افراد معین دیگری باید بمیرند. چند چیز محدود که میدانیم اینهاست: اعداد لاتاری هارلی او را به منفجر کردن دریچه سوق میدهد، ارتباط جک با پدرش او را وادار به شروع کمک رسانی به بقیه نجات یافتگان میکند و بقیه اتفاقات. هر چند تا پایان سریال و تا زمانیکه به نقش واقعی شخصیتها در سریال پی نبریم مشکل است تا اهمیت «پندارهای» شخصیتها را دریابیم.
-
-هیولای دود چیست؟
-
سوال بزرگ! هیولای دود یک ماشین و یا چیزی دست ساز بشر نیست. هیولای دود ابزار فیزیکی تقدیر برای کنترل هستی و حفاظت از تایم لاین است. هیولا فقط در جزیره وجود دارد زیرا جزیره در زمان گذشته واقع شده، جایی که آینده ای مقدر شده داشته است-زیرا از لحاظ تکنیکی لاستی ها متعلق به آینده اند- مثلاً اکو را در نظر بگیرید. او بلافاصله بعد از اینکه تغییری بینیادی در شخصیتش ایجاد شد توسط هیولا کشته شد. در فلاش بکهای اکو، او خود را مقصر اعمال و کنش هایش میدانست. تا وقتی که در جزیره به این باور رسید که هیچ کار اشتباهی انجام نداده است. این باور او منجر به اخذ تصمیمات دگرگون کنندهی زندگی در آینده میشد. بنابراین هیولای دود باید او را میکشت تا چنین اتفاقی نیفتد. هیولا همچنین خلبان ۸۱۵ را هم کشت. این اتفاق درست بعد از این افتاد که خلبان واقعیتهایی را در مورد هواپیما فهمید که میتوانست به صورت بالقوه افراد متعددی را تحت تاثیر قرار دهد. این واقعیت ها میتوانست چشم انداز همه را در جزیره تغییر دهد و ضربه مهلکی برای بقیه نجات یافتگان باشد.
-
هنگامی که هیولا افراد را اسکن میکند، آینده شان را ثبت میکند و مطمئن میشود که کنشهای فعلی آنها با اعمالی که در آینده انجام خواهند داد هماهنگی دارد. اگر هیولا ناهمخوانی را مشاهده کند دست به واکنش میزند و همانطور که اغلب دیده ایم یک نفر را میکشد. خوشبختانه در مورد کیت و لاک هیولا متوجه میشود که وضعیت انها در جزیره، با رونوشت آینده شان تضادی ندارد بنابراین رهایشان میکند.
-
-میتوان دقیقاً توضیح داد سقوط هواپیما چگونه درست در جزیره ی سال ۱۹۹۶ اتفاق افتاد؟
-
-به
((تایم لاین)) دقت کنید. جزیره در سال ۱۹۹۶ و به مدت هشت سال در حباب قرار گرفت. وقتی دزموند دکمه را فشار نمیدهد جزیره موقتاً در معرض سال ۲۰۰۴ قرار میگیرد. در حقیقت او جزیره را دقیقاً در معرض زمانی قرار میدهد که هواپیما از روی جزیره عبور میکرد. بنابراین هواپیما قادر بود که به جزیره وارد شود. هنگامی که دزموند مجددا دکمه را میفشارد زمان جزیره مجدداً به ۱۹۹۶ بازمیگردد. همه ی لاستی های موجود در جزیره در سال ۱۹۹۶ زندگی میکنند.
-
-
-
-جیکوب کیست؟
-همانطورکه میدانیم، مطابق تعریف لاست از مسافرت زمان، اجساد مرده در جزیره می توانند در وضعیت نیمه مرده قرار بگیرند. بنابراین اگر پیکر مرده شما در زمانی به جزیره بیاید که هنوز نمرده اید تبدیل به نیمه مرده میشوید. جیکوب یکی از این موجودات است. او در جایی در گذشته مرده است ولی در یک آینده ی جایگزین، زنده بوده و پیکر مرده ش -اکنونش- هم هنوز در جزیره واقع است. از آنجا که ما چیز زیادی در مورد جیکوب نمیدانیم واقعاً مشکل است بگوییم در جزیره چه کار میکند. فقط میتوان حدس زد که "چی هست". من فکر میکنم جیکوب حقیقی در زمان گذشته با بن و ریچارد کار میکرده. وقتی هر سهی انها در زمان به عقب بازمیگردند جیکوب برای همیشه میمیرد، هر چند روحش همچنان قادر به ارتباط به آنهاست.
-
-ریچارد کیست و چگونه میتواند بین زمانها و مکانهای مختلف جابجا شود؟
-
-ریچارد شخصیت نهایی لاست است. او از آینده به گذشته های دور مسافرت کرده است. او تا حد زیادی دقیقاً میداند تا صد سال آینده چه اتفاقاتی قرار است بیفتد. از این رو او دقیقاً میداند که در لحظه درست در کجای زمان باشد. او میداند شوهر ژولیت چه زمانی قرار بوده است با اتوبوس تصادم کند بنابراین از آن برای به جزیره کشاندن جولیت استفاده میکند.
-
-اگر سرنشینان اوشنیک ۸۱۵ در گذشته سقوط کرده اند پس چرا افراد معینی زنده ماندند و افراد معینی هم مردند؟
-
سقوط هواپیما تلاشی از سوی تقدیر است برای متوقف کردن آنچه «دیگران» در جزیره انجام میدهند. به همین دلیل فقط افراد مشخصی برای شکست دادن بن مورد نیاز بودند. همانطور که در طول سریال دیده ایم تقریباً همه شخصیتها نقشی حیاتی را در تحت تاثیر قرار دادن کنشهای بقیه بازی کرده اند. از سوی دیگر، دارما نیز در جمع آوری سرنشینان هواپیما نقش داشته. این سوال را باید از تقدیر پرسید.
-
-اگر هواپیما به زمان گذشته در ۱۹۹۶ میرود، پس برای قرینه های افراد که قبلاً در تایم لاین حقیقی در دنیای واقعی مشغول زندگی بودند چه اتفاقی میفتد؟
-
-اینجا جاییست که تئوری به یک نقطه ناشناخته میرسد: آیا افرادی که هم اکنون در جزیره در گذشته زندگی میکنند ـ سری پنجم- با شخصیتهای خودشان خارج از جزیره جایگزین میشوند یا اینکه المثنایی از آنها وجود خواهد داشت؟ هنوز هیچ سندی دال بر این موارد ندیده ایم.
-
-چرا یکنفر باید هر ۱۰۸ دقیقه آن اعداد را وارد سیستم کند؟
-
-برای اینکه جزیره در زمان معلق بماند برای بن ایده خوبی بود تا ماشین زمان هر ثانیه یا دقیقه ریست شود نه هر ۱۰۸ دقیقه. این مسئله امنیت بهتری را برای جزیره به دنبال میداشت و مدت زمان کمتری آن را در معرض آینده قرار میداد. متاسفانه بن چند مشکل داشت. فرض کنید کامپیوتری را طوری برنامه ریزی کنید که ماشین زمان را ۱۰۸ دقیقه به گذشته برگرداند. در این صورت کامپیوتر به قبل از زمانی برمی گردد که شما برنامه ریزیش کرده بودید. بنابراین کامپیوتر نمیتواند خودش را برای به عقب برگرداندن ماشین زمان برنامه ریزی کند. اینجاست که نیاز به انسانی مطرح میشود که بتواند حافظه اش را در طول مسافرت زمان برای ادامه reset کردن ماشین زمان حفظ کند. مشکل دیگر بن این بود که او نمیتوانست فقط برود و به یکنفر بگوید که باید اینکار را انجام دهد. منظورم اینست که چه کسی حاضر است که تا ابد بنشیند پشت میز و دکمه را در فواصل زمانی معین فشار دهد؟ بنابراین بن دریچه قو را که در آن برنامه های آزمایشی انجام میشد پیدا میکند. اتفاق مناسبی بود که آزمایش درون دریچه، فشردن یک دکمه باشد. بن تصمیم گرفت که ۱۰۸دقیقه زمان مطمئنی برای ایجاد حباب است. و این گونه شد که بن در حالیکه هدف اصلیش را پنهان میکرد ابتکاری برای reset کردن زمان دست و پا کرد. این سناریوی خوبی برای فردی مثل دزموند بود.
-
-اگر لاستی ها در زمان مسافرت کرده اند پس چرا کلیر همچنان حامله است؟ آیا خالکوبیهای جک همانقدر قدیمیست؟
-
-جولیت میگوید زنانی که خارج از جزیره باردار شده باشند زنده خواهند ماند و آنانی که در جزیره باردار شده باشند می میرند. این درست است، زیرا زنانی که قبلاً نوزادی را حمل میکرده اند وقت کافی برای رشد نوزاد در رحمشان داشته اند- پیش از اینکه روی جزیره به عقب برگردند. کلیر از لحاظ تکنیکی اگر دلش میخواست میتوانست قبل از سقوط هواپیما نوزاد را به دنیا بیاورد و این مطابق حرف جولیت دلیل زنده ماندن نوزادش است. هر چند من معتقدم زنها نمیتوانند نوزادی داشته باشند، نه به خاطر سالخوردگی رحمهایشان بلکه به دلیل تقدیر. این که زنان نمیتوانند نوزادی به دنیا بیاورند به سادگیِ تصحیح مسیر سرنوشت است تا از ورود یک موجود ثانویه در هستی جلوگیری کند. وجود یک موجود ثانوی میتواند با آینده تداخل و آن را تغییر دهد. اینگونه،تا آنجا که ما میدانیم آرون میتواند جایگزین شخصیت دیگری در سریال مثلاً اتان شود که در همان زمانی میمیرد که آرون به دنیا میاید. جک هم میتواند خالکوبیهایش را داشته باشد زیرا آنها بخشی از وجود فیزیکی او هستند-که با ورود به گذشته تغییری نمیکند.
-
کلید تجسم مسافرت زمان این است که اگر شما به گذشته برگردید رحم شما همیشه پیر خواهد شد، موقتاً بیماریهایتان درمان خواهند شد و مهمتر اینکه شما نمیتوانید پیر شوید مگر آنکه به زمان سن واقعیتان در اکنون برسید.
-
-حصار صوتی چی؟ او کارهای مرموزی کرده، مانند کشتن نیمه کاره میخائیل و دور نگهداشتن هیولای دود از کمپ «دیگران»؟
-
-از خودتان بپرسید که چرا حصار باید الکترومغناطیسی باشد؟ چرا نباید فقط یک حصار عادی باشد؟گذشته از این تا به حال در زمان ما چنین حصاری وجود خارجی نداشته است. اصلاً همینکه سریال چنین حصاری را معرفی میکند نشان میدهد که ارتباطاتی با مسافرت زمان دارد. به نظر میرسد حصار الکترومغناطیسی یک سد زمانیست. زمانیکه لاک میخاییل را به آن طرف حصار هل میدهد او بلافاصله وارد زمان حقیقی هستی در آینده میشود-جاییکه میدانیم بر اثر منفجر کردن پنجره ایستگاه زیر آب مرده است- و بلافاصله می میرد-زیرا در آینده او مرده بود- اما مدت کوتاهی بعد از عبور از حصار زمانی او سالم بر می خیزد زیرا به زمان گذشته در زمان جزیره بر میگردد. حصار همچنان هیولای دود را عقب میراند که تصدیق میکند هیولا تصحیح کننده مسیر تقدیر است و نیازی به حضورش در زمان "اکنون" نیست زیرا هیچ تصحیح سرنوشتی در زمان حاضر لازم نیست زیرا آینده هنوز به منصه ظهور نرسیده است که از آن خبر داشته باشیم.
-
-چه چیز تفاوت ۳۱ دقیقه ای بین کشتی و مردمان روی جزیره را توجیه میکند؟
-
-افراد روی کشتی در سال ۲۰۰۴ و خارج از جزیره قرار دارند در حالیکه جزیره در سال ۱۹۹۶ قرار دارد. دانیل موقعیت مختصات ویژه را با پرتاب راکت آزمایشی تست میکند. اگر راکت دقیقاً از مرکز مختصات مورد نظر بگذرد بلافاصله وارد جزیره میشود. این حقیقت که راکت ۳۱ دقیقه دیرتر میرسد احتمالاً اشاره به این دارد که از موقعیتی بین مرکز مختصات و دیواره حباب عبور کرده. من فکر میکنم هر چه از مرکز مختصات دورتر شوی اختلاف زمانی نیز بیشتر میشود. بنابراین مثلاً اگر ۱۰ متر از مرکز مختصات فاصله داشته باشی ۳۱ دقیقه و اگر ۵۰ متر فاصله داشته باشی ۱۵۵ دقیقه زمان برای ورود به حباب نیاز داری.در هر صورت فارادی با انجام آزمایش راکت چنین تصورکرد که ۳۱ دقیقه میزان مناسبی از گسست زمانیست.
-
-سان در جزیره باردار شد ولی در هر صورت نوزادش را به دنیا آورد. چطور ممکن است؟
-
-دقت کنید مادرها در صورتی نمیتوانند بچه دار شوند که جزیره در حباب زمانی باشد. علت آن اینست که زمان نعل به نعل در جزیره نمیگذرد در نتیجه نوزاد قادر به رشد در رحم مادر نیست. همچنین به دلایلی که قبلاً ذکر شد تقدیر هم خواهان تولد یک موجود جدید نیست. هرچند سان در جزیره باردار شد ولی کمی بعد از آن دزموند کلید دریچه را چرخاند و جزیره شروع به حرکت در زمان حقیقی از سال ۹۶ کرد. بنابراین نوزاد زمان لازم برای رشد را به دست آورد.
-
پ.ن: آیتمهای کلیدی فرضیه حباب زمانی که تاکنون مسجل شده اند:
-
جزیره در یک حباب مغناطیسی قرار داده شده تا در بعد زمان جابجا شود.۱۰۰٪
-
هیولای دودی، ابزار فیزیکی تصحیح سرنوشت است.۹۰٪
-
بن یا از آینده و یا توسط شخصی از آینده هدایت میشود.۵۰٪
-
فشردن دکمه در ایستگاه قو،زمان جزیره را reset کرده و آن را در حباب نگه دارد. صفر ٪
- برگردان: نوستالژیک