- آقای پلیکان، نگهبان پاپتی یک آب-بند در دانوب که معترف بود هیچگاه نخواسته قهرمان جایی باشد، یکروز به جرم ذبح غیرکمونیستی تنها خوکش بازداشت، با شکنجهگر سابقش همسلولی و کمی بعد با دستوری از بالا آزاد میشود. هادیِ امنیتیاش به ترتیب او را به سمت سرپرستی تنها استخر شهر و بعد ریاست شهربازی منصوب میکند ولی چون در این «وضعیت بینالمللی بحرانی» تعهد لازم را [تخصص کلاً لازم نیست] برای اداره هیچکدام ندارد هر بار باز به زندان میافتد. آقای پلیکان در نهایت مدیر پژوهشکده پرتقال میشود و به کمک هادیاش از طرح پرتقال ملی که در واقع یک لیموترش معمولیست پردهبرداری میکند. وقتی بابت این فریبکاری دچار عذاب وجدان میشود هادیاش جواب میدهد: فریب چه کسی؟ خودمان؟ ما که میدانیم جریان چیست. محققین طرح؟ آنها که خوشحالند مدالشان را گرفتند. مردم؟ آنها که اصلاً پرتقال و لیمو نمیخورند. امپریالیستها؟ آنها هم که مشت محکمی بر دهانشان خورد. زنده باد پرتقال ملی مجارستان!
- «Witness» هجویه 1969 پیتر باچو، سالها در توقیف ماند. ظاهراً اداره نظارت بر تولیدِ آثار هنری حزب پروانه ساخت را صادر کرده بود ولی اداره نظارت بر نمایش برای صدور پروانه اکران قانع نمیشد!
برچسبها: حماقت