• فرانسیسکو گویا دو اثر با نام غول [El coloso] دارد. اولی که شناخته شده‌تر نیز هست، نقاشیِ رنگ روغنی‌ست به وضوح تاثیر گرفته از شور ناسیونالیستی به مثابه یکی از بُن‌مایه های هنر رمانتیک؛ غول که سمبلی‌ست از روح اسپانیا،با مشتهای گره کرده به مصاف لشگریان ناپلئون بناپارتی رفته که در آن سوی ناپیدای دره واقعند. وخامتِ وضع را از نحوه فرار مردم عادی از صحنه نبرد می‌توان تشخیص داد. اثر دوم گراوِری‌ست سیاه و سفید، به تاریخِ ده سال پس از تابلوی پیشین. حاکمِ اشغالگر فرانسوی در حفظ کشور ناتوان مانده و رشادتهای مردم فرانسویان را تارانده [نمونه‌اش را در تابلوی اعدام آزادیخواهانِ «۳ مه ۱۸۰۸» و گراورهای «فجایع جنگ» می بینیم] و شاه فردیناند اسپانیایی با سلام و صلوات دوباره به کشور بازگشته؛ اما شاهِ جدید نیز پس از چندی، سرکوب و خفقان پیشه کرده و چون مشروطه‌خواهان علیه‌ش می شورند، از دشمنِ پیشین یعنی فرانسویان تقاضای کمک می کند. پس از سرکوب کاملِ آزادی‌خواهان، فردیناند با مشت آهنین به انتقام‌گیری از مردم خود می‌پردازد. اینجا، غول انگار که دیگر تسلیمِ سرشت تلخ بشر شده باشد، بی‌رمق و پشت کرده به تاریخ بر لبه‌ی دنیا می‌نشیند و به تلخندی بسنده میکند.
  • با اینحال و علیرغم تمامِ دلزدگی‌ها، غول به تمامی نیز روی از تاریخ برنگردانده چرا که آگاه است وَرای لبه ی دنیا، در لازمانی و لامکانی، هیچ استعلایی نیست. شاید غول به آن مرتبه‌ی آگاهی رسیده که«هر عروجی به فوقِ تاریخ، فریبی می شود اگر به تاریخ پشت کنیم. تضاد بنیادینِ هستی ما، یعنی اینکه تنها در دنیا می توانیم از دنیا برتر برویم، در آگاهی تاریخی که از تاریخ برتر می‌رود تکرار می‌شود. ما راهی که از کنار دنیا بگذرد نداریم و راه ما تنها از خلالِ دنیاست؛ راهی از کنار تاریخ نداریم بل یگانه راه ما از خلال تاریخ است.»[یاسپرس]
  •  
  • غول، فرانسیسکو گویا
  • نیم‌نگاهِ غول هنوز یک بالقوه‌گی را زنده نگه می‌دارد: اراده‌ای کانتی-ماقبلِ رمانتیکی. شاید غول هنوز هم در زیرپله‌ای در مادرید، سنگری در حلب یا خوابگاهی دانشجویی در تهران با اختیار و اراده‌ی خود کلنجار می‌رود تا آن را درون تاریخ به جریان بیندازد. شاید.

برچسب‌ها: تاریخ, غول, Being Liberal
+ نوشته شده در  10 Apr 2013ساعت 9:46  توسط نوستالژیک  |