• ژاپنی‌ها همیشه آن عینکی‌های مودب و دندان خرگوشی که این روزها می شناسیم نبودند. تا همین اواخر وقتی چیزی خاطرشان را می‌آزرد -مثلاً دعوایی مربوط به تمامیت ارضی- به یکباره سیصدهزار نفر را سر می‌بریدند و به دهها هزار زن تجاوز می‌کردند. جان دیویی فیلسوف-روانشناس پراگماتیست آمریکایی که در اوائل قرن بیستم روی تئوری تعلیم و تربیتی خود مبنی بر اصلاح دموکرتیک جامعه از طریق مدارس پژوهش می‌کرد در سالهای میان جنگ اول و دوم چند سلسله سخنرانی در دانشگاه توکیو انجام داد. ذکر شده است که بعد از چند درسگفتار مخاطبین او از هزار نفر به سی نفر کاهش یافته بود. دیویی بعداً با تعجب می‌نویسد که علیرغم مدرنیزاسیون صنعتی، ذهن ژاپنی هیچ رابطه‌ای با مدرنیته ندارد و چنین مثال می‌زند که «اگر مدرسه‌ای آتش می‌گرفت بسیاری ترجیح می‌دادند به خاطر اینکه نگذارند تصویر امپراطور طعمه آتش شود خودشان در آتش بسوزند و یا بگذارند بچه‌ها در آتش بسوزند. چنین جانفشانی به تجلیل در دربار میانجامید و نه بازخواست در دادگاه.» در این حین همسر دیویی نیز که فعال حقوق زنان و کودکان بود سخنرانیهایی در باب لزوم اعطای حق رای به زنان ترتیب داد که آن نیز مورد توجه قرار نگرفت.
  • با اینحال ژاپنی‌ها نه در لحظه انفجار «پسر چاق» و «پسر کوچک» که خورشیدهای جدیدی بودند برای تمدن خورشید، بلکه از آن لحظه‌ای دستها را به علامت تسلیم بالا بردند که ژنرال مک آرتور فاتح، امپراطور هیروهیتو را به ستاد فرماندهی متفقین در توکیو احضار کرد و دست به کمر و لاابالی‌گرانه کنار او عکس یادگاری انداخت و از قانون اساسی جدید سخن گفت. لحظه‌ی عینکی شدن سامورایی‌ها، آنجا بود که حق حاکمیت «پسر خورشید» سلب و تخت سلطنتِ سیاست‌زدایی شده‌اش از آسمان به زمین آمد. شوربختانه اصلاحات لیبرالی و پیشروی مک آرتور در قانون اساسی مِیجی، مثال نقضی شد بر ناممکن بودن تزریق دموکراسی و مدرنیته سیاسی از راه جنگ: حتی محافظه‌کارترین ترین ملت‌ها را نیز با زور می‌توان دموکراتیزه کرد.
  • می‌گویند که هیچ شرابی سُکرآورتر از شراب مُمکنیت نیست، و خاطره مک آرتور، تا همیشه  نطفه یک امکان ترسناک در بطن جنگ است.
  • تصویر: کشتار نانکینگ توسط ژاپنی‌ها 1937. سربازان امپراطوری پس از تجاوز و قتل زنان چینی، یک ساقه نیشکر یا بطری آبجو را به یادگاری در واژن قربانی‌هایشان به جا می‌گذاشتند.
  • کشتار نانکینگ

برچسب‌ها: خشونت, سیاست
+ نوشته شده در  20 Feb 2008ساعت 18:54  توسط نوستالژیک