-
چند روز پیش کتابی خواندم که تعدادی از شما بی شک آن را خوانده اید، کتابی از همینگوی به نام پیرمرد و دریا. بعد از خواندنش غافلگیر شدم از اینکه به چشم خود دیدم اخلاقیات همینگوی در نهایت یکی از همان اخلاقیات مالوف است. میگویم اخلاقیات همینگوی، برای اینکه واضح است او دغدغه اخلاق دارد، و اینکه این غیرمنصفانه است اگر اخلاقیات را در کارش نبینیم. و اساسا، به سادگی، این اخلاقیات ارباب است، اخلاقیات ارباب مطابق هگل، فکر نمی کنم مطابق نیچه، اما باید در این باره دقیقتر بود. -
در مجموع همینگوی فقط به آن چیزی عشق می ورزد که انسانی که جایگاه اربابی را قبضه کرده می توانست بدان عشق بورزد. ارباب کسی است که می تواند شکار کند، می تواند ماهی بگیرد، کسی که کار نمی کند. ارباب با به مخاطره انداختن خود، با مرگ روبرو میشود؛ و این چیزیست که همینگوی همیشه به آن علاقه داشته. و به عنوان مثال، دیده نشده او یک قهرمان طبقه کارگر را ارائه کند. همیشه مردانی را به تصویر می کشد که ریسک می کنند، و نه ریسکی که هراس چون یک ویرانی بر سرش اوار شود. در شخصیتهای همینگوی همیشه چیز فایقی هست. اکنون این توانایی بر فائق آمدن در کتاب آخرش پیرمرد و دریا ملموستر است.
-
به نظر من نکته چشمگیری در اینجاست؛ آن چیز اساسا خود-استواری که از آغاز تا پایان علیرغم همه چیز در پیرمرد باقی می ماند.خالی از اهمیت نیست که این مرد یک کارگر، در معنای دقیق کلمه، نیست، بلکه ماهیگیر است. ماهیگیری به واقع یک شغل نیست. شغل برای انسان نخستین، ولی شغلی که آن از خود بیگانگی را که خصیصه کار بنده است نمی آفریند. حتی در زمان حاضر نیز، کسی نیست که خود را ارباب به شمار بیاورد و نتواند ماهی بگیرد. ماهیگیری هنوز کاری برای اربابان است.
-
من فکر می کنم ممکنیتی که همینگوی در اینجا ارائه می کند قابل توجه است. ممکنیتی مشتمل بر دانستن اینکه چگونه آرام ماند،چگونه همه چیز را تاب آورد و نهایتا اینکه بدانی چگونه در تنها امکانی برای زیستن که شانس دستت داده خود را در موقعیت غالب قرار دهی، با وجود همه بدشانسی های قابل تصور.
-
*از George Battaile\The Unfinished System Of Nonknowledge,Published By University Of Minnesota Press,2001
-
برگردان: نوستالژیک
-
پ.ن: عنوان «در ستایش...» شیطنت ناجوانمردانهایست از جانب من. طبیعتا باتایِ مارکسیست نمیتواند ستایشی از تاب آوردن همه چیز داشته باشد. چند پاراگراف جلوتر باتای اذعان میکند هرچند همینگوی را از نزدیک نمیشناسد با اینحال گرویدن او به کاتولیسیسم را ناامیدکننده میداند و از گرایشات ضدعقلی او انتقاد می کند. باتای احتمالا اخلاق ماهیگیری را در امتداد اخلاق کاتولیکی میبیند. خوب، چه اهمیتی دارد!
برچسبها: ژرژ باتای