• همه‌ی عمر در انتظار آن لحظه باشکوه ماندی که بازرس ژاوِر را کَت بسته بیندازند پیش پایت، طپانچه‌ات را نشانه بروی سمتش و بعد از مکثی طولانی آرام پایین بیاوری که: برو! آزادی! میدانی در رود سِن خودکشی خواهد کرد. لحظه باشکوهت که فرا میرسد، همه چیز خراب می‌شود. به ژاوِر شلیک میکنی و خودت به اعماق سِن میپری.

برچسب‌ها: بازرس ژاور
+ نوشته شده در  20 Apr 2012ساعت 22:35  توسط نوستالژیک  |