-
آریاشهر، یک بانک. بدبختی، کتِ سورمه ای رنگِ برق افتادهایست جا به جا خاکی شده، با سرآستین هایی که ساب رفته اند. چین و شکنجِ کهنگیاش آنقدرها مهم نیست که جا به جا خاکی شدنهایش. کت های سورمه ای، کاپشن های قهوه ای، زنهای چادریِ دندان خرگوشی، پیرزنهای ژیگولیِ جوراب شیشه ای...همه ولی خاکی. صف حقوق بازنشستگی، زیر ناخن ها پوستِ صورت هم، در سکوتی سرشار از هیچ.