• به دنبال تغییر و تحولات اقتصادی و سیاسیِ رخ داده در چینِ اواخر دهه 80، جنبشی در عرصه هنرهای تجسمی پا به عرصه گذاشت که در مجموع از سوی منتقدین هنری «رئالیسم کلبی‌مسلک» نام گرفت. وجه غالب کار هنرمندان این جنبش به ریشخند گرفتن تصویر رسمی ارائه شده از جامعه از سوی حاکمیت -همان رئالیسم سوسیالیستی رایج- و پنجه در پنجه شدن با اقتدار حزب کمونیست بود. در همین راستاست که مثلاً می‌بینیم در نقاشی‌های کسی چون یو-مین‌جون فیگورها، از بدیلِ پاپ گرفته تا بدیلِ مائو، از جوخه سربازان منتظر فرمان آتش تا خود اعدامی‌ها، همه مشغول قهقهه زدن‌اند، آنقدر که این اصرار نقاش بر جدی گرفتن خنده‌ها، موقعیت را از منطق خودش خالی می‌کند؛ یا در نقاشی‌های فنگ-لی‌جون، میمیک صورت آدمها هر چیزی را به یاد میاورد، از خمیازه تا بهت، جز آنچه ایدئولوژی مستقر می‌خواهد.
  • مجموعه عکسهای «آتشفشان» گوهر دشتی به لحاظ بستر و سوژه البته تفاوتهای زیادی با آن رئالیسم کلبی دارد. اگر آنجا آگاهی قبلی از مختصات وضعیت است که آن خنده‌ها و بهت‌ها را شک‌برانگیز و معنادار می‌کند، اینجا شک با کُدی متولد می‌شود که خود عکاس در لحظه می‌دهد: آن دُم سوسمار. اینکه در ظاهر همه‌چیز خوب است، اما، درست در لحظاتی که به نظر می‌رسد خوشی و خنده در اوج خود به سر می‌برد رگه‌های اضطراب‌آور فاجعه است که بیرون می‌زنند. در عکسهای دشتی، اگرچه بیشتر با محیطهای بسته و خانوادگی طرفیم اما همین اضطراب از امرِ اتفاق نیفتاده را احتمالا بتوان تا حد یکی از خصلتهای روانشناسی جمعیِ ایرانیان تعمیم داد. اضطرابی که در زبان عامیانه در قالب مثلهایی شبیه «آخرِ خنده گریه است» خودنمایی می‌کند. انگار که عکاس هشداری داده باشد: این خنده‌ها را جدی نگیرید، وضع خرابتر از این حرفهاست.

برچسب‌ها: اضطراب
+ نوشته شده در  27 Dec 2012ساعت 15:45  توسط نوستالژیک  |